افترا به خداوندقرآن در آیات متعددی از کسانی که به ذات حق نسبتهای ناروا میدهند و از افترائات آنان سخن به میان آورده است؛ از جمله این افراد و گروهها مشرکان و بتپرستان بودند که بیشترین اتهام را نسبت به خداوند روا میداشتند. فهرست مندرجات۱.۱ - شریک قرار دادن به خدا ۱.۲ - خدا را دارای فرزند دادن ۱.۳ - جنیان را خویشاوندان خدا دانستن ۱.۴ - اعتقاد بین خدا و جنیان به ارتباط زناشویی ۱.۵ - شیطان را برادر خدا دانستن ۱.۶ - تغییر احکام و نسبت دادن به خدا ۱.۶.۱ - تحریم گوشت چارپایان ۱.۶.۲ - عدم ذکر نام خدا موقع ذبح ۱.۶.۳ - تحریم جنین حیوانات بر زنان ۱.۶.۴ - تحریم بعضی حیوانات ۱.۷ - نسبت دادن شرک خویش به خدا ۱.۸ - تحلیل امور حرام ۱.۸.۱ - طواف کعبه با بدن عریان ۱.۹ - عدم رستکاری نتیجه تغییر حکم الهی ۱.۱۰ - تلاش مشرکان برای گمراهی دیگران ۲ - انواع افتراء اهل کتاب به خدا ۲.۱ - خدا را دارای فرزند دانستن ۲.۲ - شریک قرار دادن به خدا ۲.۳ - عبادت حضرت عیسی ۲.۴ - خویشتن را پاک دانستن ۲.۵ - خویشتن را فرزندان خدا دانستن ۲.۵.۱ - جواب قرآن به افترائات ۲.۶ - انتساب تحریف قرآن به خدا ۲.۷ - نسبت بخل یا فقر به خدا ۲.۸ - دستور خدا بر عدم ایمان به انبیاء ۲.۹ - دستور خدا بر عدم رد امانات ۳ - افتراء منافقین به خدا ۴ - افتراء جنیان به خدا ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - انواع افتراء مشرکان به خدا۱.۱ - شریک قرار دادن به خدایکی از افترائاتی که همه مشرکان آن را به خداوند نسبت میدادند و به همین جهت عنوان مشرک بر آنها نهاده شده، عبادت خدا یا خدایانی دیگر و شریک قائل شدن برای خداوند است: «اعبُدُوا اللّهَ ما لَکم مِن اِلـه غَیرُهُ اِن اَنتُم اِلاّ مُفتَرون». ۱.۲ - خدا را دارای فرزند دادناز اتهامات همیشگی دیگر آنان این بود که خداوند برای خود فرزند برگزیده است: «و قالوا اتَّخَذَ اللّهُ ولَدًا»،گاهی خداوند را دارای دختر میدانستند: «ویجعَلونَ لِلّهِ البَنـتِ».و در حالی چنین نسبت ناروایی را به خداوند میدادند که خود از داشتن دختر اکراه داشتند: «و یجعَلونَ لِلّهِ ما یکرَهونَ و تَصِفُ اَلسِنَتُهُمُ الکذِبَ»، یا ملائکه را دختران خداوند میپنداشتند: «و جَعَلوا المَلـئِکةَ الَّذینَ هُم عِبـدُ الرَّحمـنِ اِنـثـًا». ۱.۳ - جنیان را خویشاوندان خدا دانستنخویشاوند بودن خدا و جنیان از دیگر افترائات آنان به خداوند بود: «و جَعَلوا بَینَهُ و بَینَ الجِنَّةِ نَسَبـًا ولَقَد عَلِمَتِ الجِنَّةُ اِنَّهُم لَمُحضَرون»، آنان جنیان را فرزند خدا میشمردند. ۱.۴ - اعتقاد بین خدا و جنیان به ارتباط زناشویییا معتقد بودند که خداوند با جنیان پیوند زناشویی برقرار کرده و از این زناشویی ملائکه پدید آمدهاند. ۱.۵ - شیطان را برادر خدا دانستنگروهی از مشرکان نیز معتقد بودند که شیطان برادر خداست. [۲۵]
جامعالبیان، مج۱۲، ج۲۳، ص۱۲۹.
۱.۶ - تغییر احکام و نسبت دادن به خداهمچنین مشرکان بسیاری از امور حلال را حرام شمرده واین حرمت را به خدا نسبت میدادند. ۱.۶.۱ - تحریم گوشت چارپایانازجمله قسمتی از زراعتهای خود و گوشت چارپایان یا سوار شدن آنها را بر مردم حرام کرده بودند. ۱.۶.۲ - عدم ذکر نام خدا موقع ذبحچنانکه هنگام ذبح بعضی چارپایان، نام خدا را نمیبردند و این عمل را به خدا نسبت میدادند: «و قالوا هـذِهِ اَنعـمٌ وحَرثٌ حِجرٌ لا یطعَمُها اِلاّ مَن نَشاءُ بِزَعمِهِم واَنعـمٌ حُرِّمَت ظُهورُها واَنعـمٌ لایذکرونَ اسمَ اللّهِ عَلَیهَا افتِراءً عَلَیهِ سَیجزیهِم بِما کانوا یفتَرون». ۱.۶.۳ - تحریم جنین حیوانات بر زنانگاه جنین حیوانات را در صورت زنده به دنیا آمدن بر زنان حرام میکردند؛ اما در صورتی که مرده متولد میشد بر همگان حلال میشمردند. ۱.۶.۴ - تحریم بعضی حیواناتدر مواردی برخی حیوانات خاص را بر همگان حرام کرده بودند که قرآن ضمن ردّ حرمت این حیوانات از ناحیه خدا آن را افترای بر خداوند دانسته است: «ما جَعَلَ اللّهُ مِن بَحیرَة ولا سائِبَة ولا وصیلَة و لا حام ولـکنَّ الَّذینَ کفَروا یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ و اَکثَرُهُم لا یعقِلون». «بحیره» شتری بود که ۵ بار زاییده بود و پنجمین آن نر بود. «سائبه»، شتری بود که پس از بازگشت از سفر یا بهبودی از بیماری آن را برای خدا یا بتها رها میکردند. «وصیله»، جفت نر گوسفند دو قلو بود که ذبح آن ممنوع بود و «حام» شتر نری بود که از او ۱۰ شتر به وجود آمده بود. [۳۴]
الکشاف، ج۱، ص۶۸۵.
۱.۷ - نسبت دادن شرک خویش به خداسپس آنان پا را فراتر نهاده و مشرک بودن خود و تحریم این امور را خواست خداوند برمیشمردند: «سَیقولُ الَّذینَ اَشرَکوا لَو شاءَ اللّهُ ما اَشرَکنا ولا ءاباؤُنا ولا حَرَّمنا مِن شَیء». ۱.۸ - تحلیل امور حرامافزون بر حرام شمردن برخی امور حلال، گاهی برخی امور حرام را بدون اذن الهی حلال میشمردند: «قُل اَرَءَیتُم ما اَنزَلَ اللّهُ لَکم مِن رِزق فَجَعَلتُم مِنهُ حَرامـًا وحَلـلاً قُل ءاللّهُ اَذِنَ لَکم اَم عَلَی اللّهِ تَفتَرون» ۱.۸.۱ - طواف کعبه با بدن عریانو گاهی نیز در توجیه حلال شمردن برخی محرمات، مانند طواف کعبه با بدن عریان، افترای دیگری به خدا زده و میگفتند: خداوند خود ما را امر به این کار کرده است: «واِذا فَعَلوا فـحِشَةً قالوا ... واللّهُ اَمَرَنا بِها». ۱.۹ - عدم رستکاری نتیجه تغییر حکم الهیقرآن در آیهای دیگر عموم مشرکان را از حرام یا حلال شمردن برخی امور و نسبت دادن آن به خداوند نهی کرده و سرانجام آن را شقاوت و عدم رستگاری دانسته است:«ولا تَقولوا لِما تَصِفُ اَلسِنَتُکمُ الکذِبَ هـذا حَلـلٌ وهـذا حَرامٌ لِتَفتَروا عَلَی اللّهِ الکذِبَ اِنَّ الَّذینَ یفتَرونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ لایفلِحون». ۱.۱۰ - تلاش مشرکان برای گمراهی دیگرانمشرکان نه تنها خود به خداوند افترا میزدند، بلکه میکوشیدند دیگران و حتی پیامبر خدا را نیز به این کار وادارند که قرآن در آیات ۷۵-۷۳ سوره اسراءبه این امر اشاره کرده و خطاب به پیامبر میگوید: اگر ما (با قوه عصمت) [۴۴]
التفسیرالکبیر، ج۲۱،ص۲۱.
تو را حفظ نکرده بودیم نزدیک بود مشرکان، تو را از راه حق و آنچه بر تو وحی کردیم منحرف سازند تا غیر از آنچه بر تو نازل کردیم به ما نسبت دهی:«واِن کادوا لَیفتِنونَک عَنِ الَّذی اَوحَینا اِلَیک لِتَفتَرِی عَلَینا غَیرَهُ واِذًا لاَ تَّخَذوک خَلیلا ولَولا اَن ثَبَّتنـک لَقَد کدتَّ تَرکنُ اِلَیهِم شَیئًا قَلیلا اِذًا لاََذَقنـک ضِعفَ الحَیوةِ وضِعفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَک عَلَینا نَصیرا». ۲ - انواع افتراء اهل کتاب به خدا۲.۱ - خدا را دارای فرزند دانستنگروه دومی که به خداوند افترا میزدند اهلکتاب (یهود و نصارا) بودند که برخی از آنان نیز مانند مشرکان خداوند را دارای فرزند دانسته: «و قالوا اتَّخَذَ اللّهُ ولَدًا». عزیر و مسیح را فرزندان خدا میشناختند: «و قالَتِ الیهودُ عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ وقالَتِ النَّصـرَی المَسیحُ ابنُ اللّهِ ... قـتَلَهُمُ اللّهُ اَنّی یؤفَکون». ۱.۱ - شریک قرار دادن به خدایا نصارا به تثلیث معتقد بوده و با این اعتقاد برای خداوند شریک قائل بودند: «قالوا اِنَّ اللّهَ ثالِثُ ثَلـثَة وما مِن اِلـه اِلاّ اِلـهٌ وحِدٌ». ۲.۳ - عبادت حضرت عیسیو گاه عیسی و مادرش را شریک خداوند در عبادت دانسته و آنان را پرستش میکردند. ۲.۴ - خویشتن را پاک دانستناز دیگر افترائاتی که یهود و نصارا به خدا نسبت میدادند این بود که خود را انسانهای پاک و برگزیده خدا در دنیا و آخرت میدانستند [۵۳]
تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۶۱.
: «اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ یزَکونَ اَنفُسَهُم».۲.۵ - خویشتن را فرزندان خدا دانستنیا میگفتند: ما فرزندان و دوستان خدا هستیم: «و قالَتِ الیهودُ والنَّصـری نَحنُ اَبنـؤُا اللّهِ و اَحِبّـؤُهُ». و خداوند گناهان ما را خواهد بخشید:«و یقولونَ سَیغفَرُ لَنا»و جز چند روزی در آتش جهنم نخواهیم ماند: «و قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیامـًا مَعدودَةً». ۲.۵.۱ - جواب قرآن به افترائاتقرآن در پاسخ برخی از این افترائات خطاب به پیامبر میگوید: ببین که اینان چگونه بر خداوند افترا میزنند: «انظر کیف یفترون علیاللّه الکذب و کفی به إثماً مبینا». ۲.۶ - انتساب تحریف قرآن به خداافترای دیگر عالمان یهود تحریف کتب آسمانی و انتساب آن به خداوند بود: «واِنَّ مِنهُم لَفَریقـًا یلوونَ اَلسِنَتَهُم بِالکتـبِ لِتَحسَبوهُ مِنَ الکتـبِ و ما هُوَ مِنَ الکتـبِ و یقولونَ هُوَ مِن عِندِ اللّهِ وما هُوَ مِن عِندِ اللّهِ و یقولونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ وهُم یعلَمون». ۲.۷ - نسبت بخل یا فقر به خدااز دیگر افترائات یهود نسبت بخل: «و قالَتِ الیهودُ یدُ اللّهِ مَغلولَةٌ»؛ یا فقر به خداوند بود: «قالوا اِنَّ اللّهَ فَقیرٌ». ۲.۸ - دستور خدا بر عدم ایمان به انبیاءهمچنین آنان برای فرار از پذیرش اسلام به [۶۴]
روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۲۲۶.
دروغ میگفتند که خداوند از آنان عهد گرفته به هیچ پیامبری ایمان نیاورند تا برای آنان قربانیای بیاورد که آتش آسمانی آن را فرا گیرد:«قالوا اِنَّ اللّهَ عَهِدَ اِلَینا اَلاَّ نُؤمِنَ لِرَسول حَتّی یأتِینا بِقُربان تَأکلُهُ النّارُ».برخی، این افراد را کعب بن اشرف، مالک بن صیف، وهب بن یهوذا و عدهای دیگر از یهود دانستهاند. [۶۷]
تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۸۸.
[۶۸]
روح المعانی، مج۳، ج۴، ص۲۲۵.
۲.۹ - دستور خدا بر عدم رد اماناتگاه برخی از آنان خود را در بازپس دادن امانت به اعراب یا غیر همکیشان خود [۷۰]
تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۲۶۵.
مسئول نمیدانستند و این امر را به خداوند نسبت میدادند:«و مِنهُم مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایؤَدِّهِ اِلَیک ... قالوا لَیسَ عَلَینا فی الاُمِّیینَ سَبیلٌ و یقولونَ عَلَی اللّهِ الکذِبَ».۳ - افتراء منافقین به خداگروه سوم از انسانهایی که نسبت ناروا به خداوند میدادند منافقان بودند؛ آنان هنگامی که در جنگ احزاب در محاصره مشرکان قرار گرفتند گفتند: خدا و رسول او جز غرور و فریب به ما وعدهای ندادند: «و اِذ یقولُ المُنـفِقونَ والَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وعَدَنَا اللّهُ ورَسولُهُ اِلاّ غُرُورا». ۴ - افتراء جنیان به خداافزون بر انسانها جنیان نیز به خداوند افترا زده و نسبتهای ناروایی به ذات حق میدادند: «اَنَّهُ استَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الجِنِّ ... واَنَّهُ کانَ یقولُ سَفیهُنا عَلَی اللّهِ شَطَطـا واَنّا ظَنَنّا اَن لَن تَقولَ الاِنسُ والجِنُّ عَلَی اللّهِ کذِبـا». برخی از مفسران، جنیان سفیه در آیه مذکور را مشرکان از آنانیا ابلیسدانسته و افترای این دسته از جنیان به خدا را، شرک و نسبت دادن فرزند به خداوند میدانند. ۵ - پانویس۶ - منبعدانشنامه موضوعی قرآن |